اگـــر بهــار بیایــد ترانه ها خواهم خــوانــــد
ترانه های خوش شعر عاشقانه خواهم خواند
بــــه گهــــواره آغـــوش مــن چو آیی تـــــو
بگوش خــطر تو من فسانه ها خواهم خــواند
گشــوده لانه عشق و فشانــده دانهء مهـــــــر
تـرا پــرنــدهء غمگین به آشیانه خواهم خواند
چقدر این آهنگ دل نشین است .دلم میخواست توی خونه کاهگلی که یه کلکین رو به بیرون دارد بودم ، از کلکین به باران بهاری نگاه میکردم که بر شاخ و برگ درختان حیات و گل ها و سبزه های بیرون خانه ی ما میبارد :( و این اهنگ را ظبط در صدایی ملایم به گوشم میرسانید.
کاش کسی بود من را هم به آشیانه فرا میخواند .همان آشیانه ای که صیادان هزار در هزار بار خرابش میکنند و باز با دعای ما ترمیم میشود
کاش بهار کوچ پرستوی بال شکسته سر آید .
کاش نام مرا ارگ و مناره های شهر صدا زند.اما آنها جان ندارند،
پس دلم میخواهد صدای اذان مسجد جامع را باز با همین گوشهایم بشنوم.
من دلم باران میخواهد ...